پسرک دوچرخهسوار به سرعت از کنار دخترک دانشآموز رد میشد و میپرسید : « عروس مادر من میشی ؟ » دخترک هرگز به این سؤال پاسخ نمیداد . سکوت علامت رضا بود
صدای دریا از دور میآید. هابیل و قابیل پایان سرنوشت خود را در خلیج پررمز و راز آغاز میکنند و دریاروندگان جزیرة آبیتر، صید مروارید را از یاد میبرند.